کد مطلب:161321 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

علت عدم همراهی عده ای از بنی هاشم با امام حسین چه بود
چرا محمد بن حنفیه برادر امام حسین علیه السلام، همراه حضرت به كربلا نیامد و در قیام آن حضرت شركت نكرد؟ همچنین عبدالله جعفر، ابن عباس، میثم تمار و مختار و سایر یاران وفادار علی علیه السلام در آن زمان كجا بودند؟

پاسخ:

محمد بن حنفیه از فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام است و «حنفیه» لقب مادر اوست. از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است كه فرمودند:«محمدها ابا دارند از اینكه خدا عصیان شود». سؤال شد اینها كیانند؟ فرمود: «محمد بن جعفر، محمد بن ابی بكر، محمد بن ابی خذیفه و محمد بن امیرالمؤمنین ابن حنفیه».

اما عدم همراهی او با امام حسین علیه السلام شاید به جهت معذور بودن ایشان بوده باشد. علامه مامقانی گفته است: محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر - همسر حضرت زینب علیهاالسلام - و امثال آنها جلالت و شأنشان بالاتر از آن است كه اعتقاد بر خلاف حق داشته باشند. [1] و نیز گفته اند كه امام حسین علیه السلام از او و خیرخواهی اش در نرفتن به كوفه سپاسگزاری


كرده و او را بعنوان جانشین در مدینه گذاشت و وصیتنامه ی الهی و سیاسی خود را به او مرحمت كرد و افزود: «تو چشم و گوش من در مدینه باش و تمام گزارشات را به من برسان» [2] . و بدین وسیله اجازه داد كه فعلا محمد بن حنفیه از كاروان كربلا استثنا شود.

علامه ی حلی رضی الله عنه نقل می كنند كه محمد بن حنفیه شدیدا بیمار بود [3] و ظاهرا به جهت همان عارضه ی شدید بود كه نتوانست به همراه امام به سوی عراق حركت كند. بعد از واقعه ی كربلا نیز كسالت وی برطرف نگردید و بستری بود. [4] .

عبدالله بن جعفر - همسر زینب كبری علیهاالسلام - نیز از كسانی بود كه نتوانست در قیام مقدس اباعبدالله علیه السلام شركت كند.

هنگام حركت امام حسین علیه السلام از مدینه، عبدالله جعفر مریض بود. او به امام نامه نوشت كه فریب كوفیان را نخور. امام حسین علیه السلام در جواب وی نوشت: «چنانچه در لانه ی جنبندگان بیابان نیز مخفی شوم، بنی امیه مرا بیرون آورده و خواهند كشت». [5] .

حركت امام از مكه، در ایام حج بود و عبدالله جعفر به هر زحمتی خود را برای مراسم حج آماده كرده بود. ناگاه امام عازم عراق شد و عبدالله آگاه شد. مجددا برای امام نامه نوشت و از حضرت خواست تا از این سفر منصرف گردد. این نامه توسط عون و محمد - دو فرزندش - به امام رسانده شد؛ كه خود این دو در ركاب امام شمشیر زدند و به شهادت رسیدند.

عبدالله امان نامه ای از فرماندار مكه - عمرو بن سعید - گرفت و خواهان مراجعت حضرت به مكه شد، ولی حضرت نپذیرفت و عبدالله نیز با اجازه آن بزرگوار مراجعت نمود. [6] .


وی بعد از شنیدن خبر شهادت امام و یارانشان گفت: من اگر خود سالم بودم، مواسات نموده و جانم را فدای او می كردم. من افتخار می كنم كه اگر خود توفیق شهادت در حضور او را نداشتم، اقلا فرزندانم چنین توفیقی را كسب كرده اند. [7] .

ابن عباس نیز در گفتاری به امام فرمود: فدایت شوم! مثل اینكه نظر شما این است كه تو را كمك كنم. بخدا قسم! اگر من هر چه در توان دارم همه را از دست دهم، باز یك دهم از حق تو را ادا نكرده ام؛ اینك من در اختیار شما هستم، هر چه امر بفرمایید.

بعد از مدتی گفتگو، حضرت رو به ابن عباس كرده و فرمودند: «تو پسرعموی پدرم هستی، پیوسته در كارهای خیر شركت می كردی. مشاور پدرم بودی. حالا كه به مدینه می روی سعی كن اخبار و گزارشات لازم را به من برسانی، فعلا من در كنار بیت خدا هستم». [8] .

امام در این گفتگو اجازه می دهد ابن عباس به مدینه رود و گزارشات لازم را برساند. در خصوص دیگر یاران وفادار امیرالمؤمنین علیه السلام مانند میثم تمار و مختار - كه بعد از حادثه ی كربلا قیام كرد - اینكه این دو بزرگوار در همان سال، در زندان عبیدالله بسر می بردند. مختار به این دلیل كه مسلم بن عقیل فرستاده امام را در خانه ی خود جای داده بود، تازیانه خورده و زندانی شده بود كه بعد از حادثه ی كربلا از زندان رها می شود. میثم تمار به شهادت می رسد.

در این میان، افرادی نیز معتقد بودند كه چون یاران امام از قبل مشخص هستند و ما داخل در یاران حقیقی آنها نیستیم و این افتخار را نداریم، از شركت در قیام خودداری كردند!

خلاصه ی دلائل افرادی كه با امام نیامدند:

1 - مریضی و بیماری و ناتوانی جسمانی.

2 - مأموریت از طرف خود امام برای گزارشات و غیره.


3 - اسارت در بند دشمن و عدم آزادی برای حمایت و یاری امام حسین علیه السلام.

4 - عمدتا نداشتن توفیق شهادت در حضور امام حسین علیه السلام.



[1] تنقيح المقال ج 3، ص 112.

[2] بحارالأنوار، ج 44، ص 329.

[3] سفينة البحار ج 1، ص 322.

[4] الدمعة السابكة ج 5، ص 164.

[5] طبري ج 6، ص 201 - الفتوح ج 5، ص 185.

[6] كامل ابن اثير ج 4، ص 40.

[7] همان، ص 89؛ همچنين بحارالأنوار، ج 45، ص 122 - امالي شيخ طوسي ج 1، ص 88.

[8] موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 306 الي 309 - مقتل خوارزمي ج 1، ص 19 - الفتوح ج 5، ص 136.